اختلالات روان شناختی رایج كودكی ـ 2
اختلالات روانشناختی در دوران كودكی، بسیار رایج هستند و معمولاً یكچهارم كودكان به برخی از این اختلالات، مبتلا میشوند. رایجترین اختلالات این دوره سنی عبارتند از: اختلالات اضطرابی (ترس، وسواس، اضطراب جدایی و ...)، افسردگی و اختلال كمبود توجه، بیشفعالی. تشخیص اختلالات روانشناختی در كودكان، نیازمند بررسی جامع پزشكی، رشدی و روانشناختی است.
درمانهای اختلالات روانشناختی كودكان شامل دارودرمانی، آموزش و رواندرمانی میشود. همچنین در بسیاری از موارد، والدین كودك نیز باید در درمان مشاركت داشته باشند. از آنجایی كه برخی از اختلالات دوران كودكی مانند كمبود توجه، بیشفعالی میتواند روی عملكرد تحصیلی كودكان نیز اثر منفی بگذارد، گاهی لازم است اولیای مدرسه نیز در فرایند درمان، مشاركت داشته باشند. در ادامه بهبرخی از رایجترین اختلالات روانشناختی، نشانههای آنها و معرفی اجمالی برخی از درمانها برای آنها خواهیم پرداخت.
اختلال اضطراب اجتماعی
مشخصه بارز این اختلال كه اختلال هراس اجتماعی نیز نامیده میشود این است كه كودك از حضور در جمع و انجام فعالیتی در مقابل دیگران، احساس ترس و اضطراب شدید میكند. این اختلال، موجب میشود تا كودك شما در عملكرد تحصیلیاش با مشكل، مواجه شود و نتواند بهخوبی با دیگران تعامل برقرار كند. در نتیجه، نمیتواند هنجارهای اجتماعی را درونی كند و روابط پایداری با همسالان خود برقرار كند.
درمان
درمان این اختلال شبیه به درمان اختلال اضطراب فراگیر میباشد.
اختلال لالی انتخابی
كودكانی از صحبت كردن در موقعیتهایی كه از آنها درخواست صحبت میشود اجتناب میكنند، تمایلی به رفتن به مدرسه و انتخاب دوست ندارند، چون نمیخواهند صحبت كنند، مبتلا به اختلال لالی انتخابی هستند. كودكانی كه از این اختلال، رنج میبرند بیحركت در گوشهای میایستند و دیگران را نظاره میكنند، معمولاً سر خود را پایین میاندازند و ناخن خود را میجوند، از برقراری تماس چشمی با دیگران اجتناب میكنند و سعی میكنند خود را در گوشهای پنهان كنند تا كسی با آنها ارتباط برقرار نكند.
این كودكان، موقعیكه در محیط امنی قرار میگیرند معمولاً بهراحتی، سخن میگویند. والدین آنها وقتی مثلاً از معلم او میشنوند كه وی در كلاس، صحبت نمیكند معمولاً بسیار متعجب میشوند. سن تشخیص این اختلال، معمولاً 5 سالگی یا زمانی است كه كودك، وارد مدرسه میشود.
درمان
اولین گام مهم در درمان این اختلال، گرفتن یك تاریخچه جامع از كودك برای ارزیابی او است. این تاریخچه، شامل بررسی گذشته اجتماعی كودك، زمان وقوع اختلال، عواملی كه قبل از وقوع اختلال رخ دادند و پیامدهای صحبت نكردن كودك برای او میشود. همچنین بررسی موقعیتهای مختلفی كه كودك در آنها راحت صحبت میكند نیز مهم است. همچنین بررسی گذشته كودك در زمینه فعالیتهای حركتی، رشد زبان و مهارتهای اجتماعی بهصورت مختصر نیز مهم است. همچنین باید دید خانواده كودك نسبت به این مشكل ـ یعنی عدم تكلم كودك ـ چه واكنشی نشان میدهند و این موضوع برای آنها چه معنایی دارد. برای درمان این اختلال، معمولاً از تكنیكهای شكلدهی به رفتار استفاده میشود. ابتدا سعی میشود ابتدا سعی میشود، كودك در قالب جلسات درمانی، لب به سخن باز كند، سپس این موضوع به سایر موقعیتها نیز تعمیم پیدا خواهد كرد. شیوه شكلدهی به رفتار هم به این صورت است كه هر تلاشی از جانب كودك در جهت سخن گفتن صورت گیرد ـ حتی اگر صرف حركت دادن لبها ـ باشد، مورد تشویق قرار میگیرد. سپس به كودك كمك میشود تا این توانایی را در محیط مدرسه نیز انجام دهد، معمولاً درمانگر به معلم كمك میكند تا كودك را در این مسیر بهدرستی، هدایت كند. سایر تكنیكهایی كه در درمان مورد استفاده قرار میگیرند عبارتند از: آموزش تنآرامی، آموزش مقابله با افكار اضطرابزای مرتبط با سخن نگفتن و ایفای نقش.
ترسهای بیمارگون
ترس بیمارگون یا مرضی، ترس شدید و غیرمنطقی از برخی اشیاء مانند موش اسباببازی، حیوانات مانند سگ یا موقعیتها مانند آسانسور است. ترسهای رایج كودكان عبارت است از ترس از حیوانات، ارتفاع، خون، آب، تاریكی، طوفان و وسایل پزشكی.
كودكان مبتلا به ترسهای بیمارگون معمولاً از مواجهه با چنین موقعیتهایی اجتناب میكنند، یا با ترس و دلهره به آنها واكنش نشان میدهند. نمود واكنشهای پراسترس آنها به این شكل است: گریه كردن، چسبیدن به اطرافیان، سردرد، دلدرد، كجخلقی و ... برخلاف بزرگسالان، كودكان نمیتوانند تشخیص دهند كه ترسشان غیرمنطقی است.
اختلالهای وسواس ـ اجبار و استرس پس از سانحه، معمولاً همزمان با با یكی از اختلالات اضطرابی تجربه میشوند و ممكن است با افسردگی نیز همراه شوند.
درمان
بسته درمانی شناختی رفتاری در مورد این اختلال نیز مؤثر است. تكنیكهایی كه در این زمینه مورد استفاده واقع میشوند عبارتند از: آموزش تنآرامی، تصویرسازی و استفاده از تقویتهای ژتونی كه توسط والدین اعمال میشود؛ برای مثال، هر بار كه كودك با موضوع مورد ترسش واقع شد، مادر یك ستاره به كودك میدهد و هنگامیكه تعداد ستارهها طبق توافق قبلی مادر ـ كودك به عدد مشخصی رسید، مادر جایزهای به كودك میدهد. به مادر و كودك، آموزش داده میشود تا بهجای ترسهای كودك، روی رفتارهای مثبت او تمركز شود. همچنین به كودك آموزش، داده میشود تا علاوه بر شناسایی افكار اضطرابزای خود، یاد بگیرید آنها را با افكار مثبت و مقابلهای عوض كند. از طریق مواجههدرمانی به كودك كمك میكنند تا بهتدریج با آنچه از آنها هراس دارد، مواجه شود تا ترسش از بین برود.
اختلال وسواس ـ اجبار
مشخصه این اختلال، افكار ناخواسته و مزاحمی است كه مدام تكرار میشوند. بهخاطر رهایی از دست این افكار، كودك مرتباً اعمال خاصی را تكرار میكند. اكثر كودكان مبتلا به این اختلال در سن 10 سالگی تخیص این اختلال را دریافت میكنند. هرچند ممكن است این اختلال، در بین كودكان 2 یا 3 ساله نیز دیده شود. این اختلال در پسران معمولاً قبل از بلوغ، رخ میدهد درحالیكه دختران در طول دوره نوجوانی به آن مبتلا میشوند.
درمان
راهبردهایی كه برای درمان این اختلال در كودكان مورد استفاده قرار میگیرد شامل «مواجهه و جلوگیری از پاسخ» میباشد. در این راهبردها نحوه مواجهه با ترسهایی كه منجر به بروز افكار وسواسی و اضطرابی میشود، آموزش داده میشود. كودك با موقعیتهای ایجاد كننده ترس و اضطراب، مواجه میشود ولی از آنها اجتناب نمیكند و عملی برای از بین بردن یا كاهش اضطرابش انجام نمیدهد، این مواجهه و عدم پاسخ، بارها و بارها اتفاق میافتد تا اینكه اضطراب كودك، كاهش پیدا كند. برای مثال، هرگاه كودك در مدرسه حاضر میشود، این فكر سراغش میآید كه «نكند در غیاب من مادرم تصادف كند و كشته شود»، بهخاطر اینكه اضطرابش را كاهش دهد،یك عمل وسواسی مثلاً شمارش نردههای مدرسه را انجام میدهد. در راهبرد «مواجهه و جلوگیری از پاسخ» كودك بارها و بارها با این فكر اضطرابآمیز، مواجه میشود ولی عمل وسواسی شمارش نردهها را انجام نمیدهد تا اینكه بهصورت طبیعی، اضطرابش كاهش پیدا كند. همچنین ممكن است در صورت شدید بودن اختلال، این مواجهه و عدم پاسخ، بهصورت تدریجی صورت گیرد. مثلاً اگر كودك بعد از دست زدن به در دستشویی دست خود را ده بار میشسته است، ابتدا این میزان به هفتبار، بعد پنجبار، بعد سهبار و بعد كی یا صفر بار میرسد. حتماً مشاركت والدین در درمان این اختلال ضرورت دارد. راهبرد دیگری كه به كودكان مبتلا به این اختلال، آموزش داده میشود این است كه آنها یاد میگیرند با افكار اضطرابزای خود چالش كنند، آنها را تغییر دهند و با افكار مقابلهای مؤثر، جایگزین كنند. از آنجایی كه این اختلال، معمولاً بهعلت نارساییهایی در بستر خانواده رخ میدهد، درمانگران معمولاً اقدام به خانوادهدرمانی نیز میكنند.
اختلال استرس پس از سانحه
كودكان مبتلا به این اختلال، بعد از آنكه شاهد یك ماجرای تهدیدكننده برای زندگیشان بودهاند، از حضور در موقعیتهای شبیه به آن موقعیت، خودداری میكنند. همچنین یادآوری آن موقعیت، موجب بروز ترس و اضطراب شدید در آنها میشود و آنها را بهلحاظ هیجانی، كرخت یا بیقرار میسازد.
البته قطعاً شنیدن داستانهایی درباره رویدادهای وحشتناك برای كودكان میتواند آزارنده و اضطرابزا باشد اما آنها معمولاً پس از مدت كوتاهی، بهبود پیدا میكنند. درحالیكه كودكانی كه از نزدیك شاهد یك ماجرای وحشتناك ـ مثلاً كشته شدن والدینشان در حادثه تصادف ـ بودهاند، یا آن اتفاق برای خودشان افتاده است، بهسختی در دوره كوتاهی بهبود پیدا میكنند. كودكانی كه قبل از وقوع چنین رویدادهایی با مشكلاتی در زمینه سلامت روان، دستبهگریبان بودهاند یا شاهد وقوع خشونت در خانه بودهاند، برای ابتلا به این اختلال، مستعدتر از بقیه هستند.
درمان
درمانهای شناختی ـ رفتاری كه برای درمان اكثر اختلالات روانشناختی دوران كودكی كاربرد دارد، در مورد این اختلال نیز مؤثر است. نوعی از درمان شناختی ـ رفتاری كه درمان شناختی ـ رفتاری متمركز بر سانحه نامیده میشود. در این شیوه درمانی، از كودك خواسته میشود تا خاطرات مربوط به سانحه رخداده را بازگو كند. همچنین تكنیكهایی به كودك آموزش داده میشود كه از طریق آنها بتواند استرس و اضطرابش را مدیریت كند. به كودكان، شیوه چالش با افكار اضطرابزای مرتبط با سانحه و نیز تغییر آنها آموزش داده میشود. برای مثال، ممكن است بعد از وقوع حادثه برای كودك، او به این نتیجه برسد كه «دنیا اصلاً مكان امنی برای زندگی نیست». روشهای خودآرامسازی هنگام یادآوری حادثه نیز به كودكان آموزش داده میشود. در این درمان، والدین یا مراقبان اصلی كودك نیز آموزش میبینند تا به طرز درستی با این اختلال برخورد كنند. معمولاً مهارتهای مقابلهای به والدین این كودكان آموزش داده میشود تا بتوانند هنگام بروز نشانههای این اختلال، كودك خود را آرام كنند.
نظرات